نوشته شده توسط : سیامک

در پيش هم نهادم وسنجيدم طبع زن و طبيعت دريا را

چون هر دو را به چشم خرد ديدم كم يافتم تفاوت  آنهارا

درياست پر مخاطره و زن هم

اين را تو درك كرده اي ومن هم

دريا چو تند باد بر آمد تيزاز او رميد موج وعنان بگسست

در پيش تند باد حوادث نيز زن ميدهد عنان و شكيب از دست

اري بهر تصادف نامطلوب

دريا كند تلاطم و زن آشوب

دريا ز خشم كف به لب آورده بر روي بحر در شب طوفاني

چون موي درهميست كه مي ريزد بر روي زن بروز پريشاني

آري ؛ رخ زنست ورخ دريا

همچو رخ دو وحشي؛ وحشتزا

دريا همان دقيقه كه آرام است ؛ چيند زمينه از پي طوفاني

زن درآن زمان كه تو را رام است ؛جويد بهانه از پي طغياني

چيزي كه اعتماد بر او بيجاست

مهر زن  و ملايمت  درياسـت

دريا به روي صاف و درخشانش؛در كام خود فرو بردت آخر

زن با تبسم  لب  خندانش  ؛  از بيخ  و بن  برآوردت  آخر

درياي خنده زن چو زني خندان

دل را دهد فريب كه گيرد جان

دريا كه بوسه زد به لب ساحل ؛كم كم شكست سخره ساحل را

زن هم به بوسه از تو ربايد دل؛تا رفته رفته بشكند اين دل را

زآن بوسه ناگزير بود ساحـل

زين بوسه نيز چاره ندارد دل

آن موج حسن كه بر درياست ؛بر جاي پايدار نمي ماند

وآن موج حسن كان به رخ زنهاست ؛ پيوسته برقرارنمي ماند

موج استوار نيست به جاي خويش

مانند زن به عهـد و وفاي خويش

زآن كوه به تيغ موج تلف گشته ؛درياي تيره دل چه خبر دارد

وآن كو بتير عشق هدف گشته ؛آهش به قلب زن چه اثر دارد

درياست در مقام عمل چون زن

نه دوست مي شناسد و نه دشمن

دريا همينكه دل به هوا در داد؛لغزيد پاي موج به هم چون مست

زن هم چو در هوا و هوس افتاد ؛ پايش به لغزش آمد و رفت از دست

از يك نسيم ؛موج خورد صد پيچ

زن هم به پيچ وتاب فتد از هيچ

دريا بر آن چو نور بتابد ماه؛از جذر و مد؛ دلش به تكان آيد

در زن فروغ مهر چو يابد راه؛قـلبـش زعشق در هيجان آيد

هر دو اسير جذبه دلدارند ؛

هر دو به يك كمند گرفتارند

دريا ز شور عشق رخ ماهي؛ هم بي قرار گشته و هم مجنون

زن نيز بهر چهره دلخواهي؛ گردد دلش؛چونان دل دريا خون

دريا اگر كه عشق نمي ورزد

قلبش چو قلب زن زچه مي لرزد

ابري گر از كنار دريا زاد ؛آهي هم از گلوي زني زايد

باران گر اعتبار به دريا داد؛اشكي هم اعتبار زن افزايد

بيني  ز موج  بر رخ  دريــا  چيـن

چون موج غم به روي زني غمگين

امواج هر زمان به سر دريا؛باهم پي شكستن هم تازند

در هر محيط جمع هم زنها ؛در كار هم شكست در اندازند

زن را شكست زن طرب افزايد

موج از شكست موج به رقص آيد

زآنجا كه قلب زن چو دل درياست؛دلداده را به رنج در اندازد

در قلب زن هرانكه مقامي خواست ؛دل را دلاورانه به دريا زد

شد غرق تا به قيمت جان دريافت

آنجا نمي توان دُر و گوهر يافت

دريا هراس دارد و لرزان است؛  كالوده دامنش به جنايتهاست

گوئي زنيست زشت كه ترسانست؛كز زشتيش كنند حكايتها

اري ز ننگ ؛ در طپش آيد دل

وز عيب ؛اضطراب شود حاصل

دريا و زن دو منظره زيبا؛از دور هردواند تماشايي

نزديكتر چو پيش گذاري پاي ؛گوئي كجاست آن همه زيبايي

آيد به ديده زشت چو زيبا ؛ ليك

بايد ز دور ديد ؛ نه از نزديك

 



:: بازدید از این مطلب : 398
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 26 / 1 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیامک



یعنی فرد باید رشد کند و از مراحلی بگذرد تا نوبت به عاشق شدن برسد. کسی که هنوز سازگاری با همکاران ندارد، رابطه صمیمانه ای با دوستانش ندارد. افسرده و مضطراب است، تصمیم های مهمی در زندگی نگرفته یا به اجرا در نیاورده است، از این شاخه به آن شاخه می‌پرد، هدف زندگی خود را شفاف ترسیم نکرده است. و حتی در انتخاب هنجارها به انتخاب ثابتی برای وضع ظاهری ، پوشش و نحوه رفتارش نرسیده است و مردد بوده و روز به روز شکل به شکل می‌شود و هویت خود را نیافته است، مانند کودک پیش دبستانی است که برای اردو به دانشگاه رفته باشد، او هرگز نمی تواند در نقش دانشجو باشد. حتی اگر بر روی صندلی های دانشگاه بنشیند. لذا عشق پس از بلوغ عاطفی ، بلوغ اجتماعی، بلوغ فکری، بلوغ روانی و ...، پیدا می‌شود، در غیر این صورت فقط هوس خامی بیش نیست.



:: بازدید از این مطلب : 387
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 21 / 1 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیامک

 يک مرد پس از حل موفقيت آميز يک مشکل به آساني قادر است با موفقيت بيشتر مجددا بر روي مشکلات ديگر متمرکز گردد . هر مردي در ذهنش تعريفي از احساساتش دارد که اين تعريف در سايه دستيابي به اهدافي همچون قدرت ، صلاحيت و کارآيي شکل خواهد گرفت .مردان و زنان در باره موضوع شراکت در زندگي از اعتقادات متفاوتي برخوردارند ، زنان از کار کردن در کنار هم لذت مي برند ، در حاليکه مردان دفتر شخصي شان را بيشتر مي پسندند تا در آن به تنهايي بر تمامي امور کنترل داشته باشند .

-يکي از مسائلي که براي يک مرد بسيار حائز اهميت است ، پشتکار او براي رسيدن به اهدافش مي باشد . يک مرد از اينکه در امور مختلف خبره باشد به خود مي بالد ، خصوصا اينکه قادر به تعمير لوازم بوده ، بر مشکلات پيروز شود و يا بتواند ر اه حلي براي آنها بيابد. مردان از پند و اندرز گريزانند و نسبت به آن حساسيت دارند . شما مي توانيد به آرامي و با نصيحت کردن ملايم يک مرد ، او را متوجه سازيد که امکان دارد در برخي موارد خودش نداند بايد چه کاري انجام دهد و اصولا از عهده چه نوع کاري بر مي آيد .

-اصولا مردها مشکلاتشان را به تنهايي حل مي کنند و فقط از کسي کمک مي خواهند که براي حل مشکلاتشان ارزش قائل باشند .

-پذيرفتن عشق واقعي مردي که سالروز تولد همسرش و يا سالگرد ازدواجشان را از ياد برده باشد ، براي زنان بسيار دشوار است .

-يک مرد پيش از آنکه بر عيوب ديگران متمرکز گردد ، بايد از معايبش آگاه شود .

-وقتي مردي بر روي مسئله خاصي متمرکز مي گردد . تمرکز او کاملا هدفمند و کارآمد خواهد بود . همينطور امکان دارد اين توجه بتواند چشمش را بر روي نيازهاي ديگر ببندد .

-وقتي مردي به غار تنهايي اش پناه مي برد ، از ميزان فاصله اي که بين خودش و همسرش ايجاد کرده ، اطلاعي ندارد .

-اگر زني به شوهرش اجازه ندهد تا براي مدتي در خلوت خود سير کند ، احساس دلتنگي مرد براي با هم بودن از بين خواهد رفت .

-عوامل اصلي بروز استرس در يک مرد جدايي ، نارضايتي و سکوت هستند .

-بعضي معتقدند که مردان از برقراري ارتباط فقط به دنبال رابطه جسماني هستند ، اما حقيقت اين است که مردها در پي رسيدن به عشق هستند و تنها راه دستيابي به آن را برقراري روابط جسماني مي دانند .

اگر يک زن در مقابل تمايلات و نزديکي هاي شوهرش ناز و عشوه کند ، تعجب او را بر مي انگيزد ، زيرا يک مرد هميشه به دنبال فرصتي است تا بتواند همسرش را خشنود سازد .

-اگر زني در وضعيتي باشد که تمايلي به برقراري رابطه جسماني ندارد ، شوهرش احساسش را به درستي درک نمي کند و تصور مي کند که همسرش او را نپذيرفته است .

-يک زن مي تواند از طريق ارتباط با شوهرش ، بر احساسات متضادش غلبه کند و به او بگويد که از رابطه جسماني با او لذت مي برد .

هر چه يک رابطه بيشتر در عمق پيش مي رود ، علاقه و سرعت مرد در برقراري روابط نزديک بيشتر مي‌شود . دراين زمان آن مرد از خاطر برده است که دوستي را با حرکاتي آرام و مداوم شروع کرده تا توانسته همراهش را برانگيزاند .

به هر صورت مردان هميشه نيازمند دريافت عشقند و عمده ترين نيازشان نيز عشق ورزيدن است .

زماني که اين احساس درون يک مرد سر مي کشد که هيچ نوع نقش مثبتي در زندگي ندارد ، توجه به اطراف و برقراري ارتباط برايش بسيار دشوار خواهد بود و وقتي هيچ کس به او احتياج نداشته باشد ، به حرکت واداشتن او بسيار مشکل است .

هر گاه زني از شوهرش تقاضاي کمک و حمايت مي کند ، احساس قدرت بر مرد چيره مي شود . اين تقاضا مرد را تشويق مي کند تا تمامي تلاشش را در جهت بهترين بودن به کار گيرد .

مرد با فداکاري براي همسرش عشق را هر چه بيشتر احساس مي‌کند و اين احساس تفکر همسرش کاملا منحصر به فرد است را زنده مي کند .

يک مرد قادر است احساساتش را مستقيما عملي کند و وقتي زن از او سپاسگزاري مي کند، عشق مرد را به عرش خواهد رساند .

در صورتي که زني بتواند قدرداني اش را در اعمال و رفتارش متجلي سازد ، شوهرش را کاملا مجذوب خواهد کرد ، زن با سپاسگزاري نشان مي دهد که ارزش فداکاري مرد را درک کرده است .

وقتي مردي احساس کند همسرش به او اعتماد دارد ارزش خودش را درک خواهد کرد ، اگر زن به اينکه مرد مي تواند ياور و پشتيبانش باشد اعتماد کند ، به آن مرد قدرتي خواهد داد که بتواند به بهترين شرايطش دست يابد .

مردها بايد احساس کنند که وجودشان در زندگي زنها مؤثر و تاثير گذار است و هنگامي که يک زن به اقدامات مردي پاسخ مي دهد ، عشق او رو به فزوني مي گذارد .

خانمها بايد بدانند که حتما نيازهايشان را در مقابل شوهرشان بيان کنند؛ زيرا که مردها به طور غريزي ناخودآگاه خواسته هاي همسرشان را نمي شناسند .

اگر مردي احساس کند بعضي از اطرافيان به او نياز دارند، جذابتر به نظر خواهد رسيد ، اما در صورتي که مردي به ديگران نيازمند باشد ، ساکت و خاموش خواهد شد .

اگر مردي نتواند در زندگيش جلوي انجام کاري را بگيرد ، اين احساس به او دست مي دهد که اختيارش را از دست داده است . اما در صورتي که مرد بداند به راحتي قادر است هر مسئله اي را نپذيرد ، با تمايل هر چه بيشتر آن را خواهد پذيرفت .

اگر مردي را سرزنش کنيد و با صداي بلند با او حرف بزنيد ، تنها چيزي که آن مرد مي شنود ، سخناني در باره عدم توانايي اش در به انجام رساندن امور است و همين موضوع را سبب شکست خود در برابر همسرش مي‌داند.

آقايان فقط از اين نکته شکايت دارند که چرا درخواستهاي همسرشان را مد نظر قرار داده اند .

مردها فکر مي کنند کارهاي کوچکي که انجام مي دهند در برابر کارهاي بزرگي که انجام داده اند ، براي زنان از ارزش و اهميتي برخوردار نيست .

آقايان بطور ذاتي مايلند تمامي انرژيهاي دروني شان را فقط بر روي يک مسئله بزرگ متمرکز کنند و اهميت مسائل کوچک را ناديده بگيرند .

بيشترين گله رنان نسبت به مردان در اين است که مردها به حرفهايشان گوش نمي سپارند .

مرد فکر مي کند زن با حرف زدن فقط به دنبال پيدا کردن راه حلي براي حل مشکلاتش مي گردد ، اما در واقع زن در پي همدردي است .

مرد پيش از حرف زدن ، ابتدا فکر مي کند که بر زبان جاري ساختن کداميک از احساساتش برايش سودمند است و بعد شروع به صحبت مي کند .

زماني که نيازهاي عاطفي يک مرد برآورده مي شوند ، او قادر است به آساني با تفاوتها و مخالفتهاي اطرافيان کنار بيايد .

اگر نيازهاي عاشقانه مردي مورد توجه و احترام قرار نگيرد ، او به طور غريزي شمشيرش را از فلاف بيرون مي کشد و تمام توجهش را بر اين نکته متمرکز مي کند که حق با اوست .

زن هرگز در مواقع شکست مرد نبايد از او انتقاد کند .

اگر خانمها از احساس مسئوليت در باره اشتباهات آقايان دست بردارند ، آنها با آزادي بيشتري خودشان را تغيير خواهند داد .

براي اينکه مردي مورد تاييد خودش قرار گيرد ، بايد عشق همسرش را به صورتي قابل پذيرش احساس کند. در غير اينصورت مرد به حالت تدافعي اش ادامه داده و رفتارهاي مشابهي را آغاز خواهد کرد



:: بازدید از این مطلب : 403
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 19 / 1 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیامک

اشک من پیرهنتــو تــر کرده!

 

همه جــــا عطــــــــر تو پیچیده ولـی،

 

دل دیگــــــــــــــه غربت و بـــــــــــــاور کرده! 

 

 

مثل اون پرنده شکستـه بـــال،

 

دل من بعد تــــــــو بی لونــــه شده؛ 

 

با تو بی قــــــراره و بی تو بی قــــــــــــراره؛ 

 

دل من راس راســی دیوونـــــــــــــــــــــــه شده !

 

 

امشبـم میـون این خاطـره های سردم،

 

بی رمق، دنبال اون حادثـــــــــه ای میگردم؛

 

که نفهمیدم و کِی کجــــــا تـــــــــــو رو ازم گرفت!؟ 

 

دست تــــو جــــــــــدا شد و نگاهتــــــــــو گُـــــــــم کردم

 

 

چرا باید وقتی خونـه دلت متروکـه،

 

واسه در زدن بازم دنبال یک بهونــه گشت؟

 

 وقتی راه نداره چشمــــام، به حریــــــــــم قلب تو

 

چــــــه جوری میشه پی یــه فرصت دوبـــــــاره گشت!؟

 

 

اشک من پیرهنتـــــــــــــــــــــــو تـــــــــــر کرده!

 

همه جا عطـــــــــــــر تو پیچیــــــــده ولــــــــــی،

 

دل دیگــــــــــــــــــــه غربت و باور کـــــــــــــــــرده



:: بازدید از این مطلب : 351
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 17 / 1 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیامک

گفتی شتابِ رفتن من از برای توست   آهسته تر برو که دلم زیر پای توست   با قهر می گریزی و گویا که غافلی    آرام سایه ای همه جا در قفای توست   ای دل نگفتمت حذر از راه عاشقی    رفتی،بسوز اینهمه آتش سزای توست
 جستم از دام به دام آر گرفتار دگر   من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر    شد طبیب من ِبیمار مسیحا نفسی    تو برو بهر علاج دل بیمار دگر 
روم به جای دگر دل دهم به یار دگر  هوای یار دگر دارم و دیارِ دگر   به دیگری دهم این دل که خوار کرده توست   چراکه عاشق نو، دارد اعتبار دگر   خبر دهید به صیادِ ما، که ما رفتیم   به فکر صید دگر باشدو شکار دگر
!
        



:: بازدید از این مطلب : 453
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 17 / 1 | نظرات ()